پیام نوروزی علیاکبر شکارچی، نوازنده و مدرس پیشکسوت کمانچه : الکی خوش نیستم
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۳۴۵۱۵۷
علیاکبر شکارچی، نوازنده و مدرس پیشکسوت کمانچه در پیامی نوروزی نوشته است: «در شرایط فوقالعاده پیچیده کنونی، پذیرش آگاهانه، صبوری و هوشیاری است که میتواند موجب شود بهار و زندگی را در رنج و زنجیر به سر نبریم.»
علی اکبر شکارچی، نوازنده و مدرس پیشکسوت کمانچه به مناسبت نوروز ۱۴۰۰ پیامی منتشر کرد.
متن پیام این هنرمند به شرح زیر است:
«بهار یکهزارچهارصد خجسته باد
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر/ آرامتر از آهو بیباکترم از شیر
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر/ رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر (مولانا)
مردم عزیز ایران!
همتباران عزیز لرستانی!
مگر میشود در این بهار رنگین و زودرسی که زمین و دار و درخت، ساحل و صخره، غرق در گل و سبزه گشتهاند، دل من و دل شما با دگرگونی بیامان هستی، غرق در امید و پذیرش و شادمانی نگردد؟
بیاییم در هجوم دشواریهای رنگارنگ که در این چرخه هستی همه را زیر و زبر کرده است، قرائت سرنوشتمان را که در کارگه تقدیر رقم میخورد، بپذیریم؛ سرنوشتی آمیخته با شهد و شرنگ.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زمانه به یکسان ندارد درنگ/ گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ (فردوسی)
به سراسر کوههای زاگرس نگاه کنید و ببینید درختان چگونه برای زیستن و زندگی کردن سنگ و صخره را میشکافند و بار و برگ میدهند. ما جزیی از طبیعت هستیم، طبیعت مادر، معلم و روزیرسان ماست.
بیایید هرگاه خندههای فرزندانتان فضای خانه را پر میکند شما هم اراده کنید با آنان همخوان و همنوا شوید و از عمق وجود خود غم و اندوه و نامیدی را با قهقهه بیرون بریزید.
غم و اندوه را بیرون بریزید! تا روح و روانتان مثل درختان ارغوان سرزمینتان بشکفد.
پیوسته با خود بگوید:
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ/ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی/ مهر است و محبت است، باقی همه هیچ (مولانا)
حق دارید اگر بگویید شکارچی الکی خوش است ولی من هم دربند و دربند شما هستم.
این شعر از مردمان باذوق لک و همتراز شعر حافظ و انگار برای تمام دورانهای سخت بشری سروده شده است:
شوگار دو شوگار اِ یَک ریشیایه/ کلیلدار شوگار مَری کُشیایه
ترجمه: شب چنان در شب آمیخته و روزگار چنان زندگی را با مشکلات گوناگون در هم پیچیده و سیاه کرده است که انگار خورشید را کشتهاند.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل/ کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها (حافظ)
و من بارها با آواز علیدوستی لری خواندهام:
شعر لری: روزگار چیکه تلیزی نزی رو/ مه که نارم طاقت سرگرون شو
ترجمه:
ای روزگار تلختر از زهر، بگذار و بگذر من طاقت این همه ستم انسان بر انسان را ندارم.
حکایت بحرانهای اجتماعی و غم و اندوه فقط مال امروز نیست، در قرن سوم هجری شهید بلخی میگوید:
اگر غم را چو آتش دود بودی/ جهان تاریک بودی جاودانه
در این گیتی سراسر گر بگردی/ خردمندی نیابی شادمانه
ای مردم:
با یک چرخش خورشید حتا اگر ما هم نباشیم، دست و دل فرزندانمان دوباره با رزق و روزی و امید پر خواهد شد ولی بیایم نگذاریم روح و روانمان پریشان شود. بیایم نگذاریم غم و اندوه این دوران، روانمان را تیره و تار و دودآلود کند.
اطمینان دارم پذیرش این تقدیر ناروا و ناخواسته شما را به آرامش و تحملی در این هستی خواهد کشاند که مصداق آن:
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
ببینید، فردوسی در قرن چهارم چگونه یقه خالق هستی را گرفته و انگار قرنها پیش برای امروز ما سروده است:
الا ای برآورده چرخ بلند/ چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی/ به پیری مرا خوار بگذاشتی
همین بزرگمرد تاریخ ادبیات کهن ما در جایی دیگر میسراید:
سپاس از جهاندار فریادرس/ نگیرد به سختی جز او دست کس
فردوسی هرگز امید و شوق زندگی کردن را با متوسل شدن به زمین و زمان از دست نداده است.
او مثل پدری خردمند و دلسوز و پرامید نگذاشته ایران و ایرانی که پیوسته با سیاهی و سفیدی، روشنایی و تاریکی، توانمندی و ناتوانی، در جنگ بوده است، از پای درآید.
فردوسی همیشه سرفرازی، آزادگی و بینیازی ایرانیان را در شاهنامه فریاد زده است. روح او و اشعارش نگهبان ما و ایران خواهد بود.
نخوانند برما کسی آفرین/ چو ویران شود بوم ایرانزمین
که گردون نگردد مگر بربهی/ به ما باز گردد کلاه مهی
ببینید نیاکان کوچنشین ما در هر کوچ بهاره که تمام زندگیشان در چند راس دام و اسب خلاصه میشود، چگونه زیباترین شعر و ترانه، هجو و فکاههها را سرودهاند؟
سرودههایی که من بخشی از آنان را در کتاب و آلبوم جدید «هفتاد نغمه در برابر باد» در هفتادسالگی برای شما خواندم.
این نغمات به قول مولانا آسمانی:
خشکسیمی، خشکچوپی، خشکپوست/ از کجا میآید این آوای دوست
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق/ می نوازندش به تنبور و به حلق
در سور و سوگ، عاشقانهها، لالاییها و موضوعات کار و زندگی از اندیشه و ذوق شما برآمدهاند. کلیه این ترانهها با خاطرات شما تنیده شدهاند و شما از من بهتر آنان را میدانید و میخوانید.
بیاییم ما هم مانند همین مردمان کوچنده با خواندن و تکرار شعر و ترانه هرگز تن به بند و زنجیر ناامیدی و غمبارگی ندهیم.
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر/ رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
نمیگویم هیچ تدبیری نکنید ولی در بند تدبیر نباشید، که تدبیر دور از دسترس رنجتان را افزون و زنجیرتان را محکمتر خواهدکرد.
شکوه و نالیدن، شنیدن و دیدن اخبار هولناک، ناگوار و ناامیدکننده و سراسر رعب و وحشت و ناامنی، روان آدمی را درمانده و فلج میکند.
شما نگاه کنید درست در شرایطی که این مردم صبور، نجیب و وطنپرست نیاز به امید و نشاط دارند یک خبر که کورسویی از گشایش را در زندگی مردم نشان دهد در فضای مجازی و رسانههای داخلی و خارجی نمیبینیم.
بیاییم با خود پیمان ببندیم در شرایطی که بیماری کرونا مزید برعلت شده و همه چیز دست به دست هم داده تا دلسردی و ناامیدی را تا عمق وجود آدمی بکشاند، جز کردار، گفتار و اندیشه نیک بر زبان نیاوریم و برای همیشه چشم و گوش بر اخبار و تصاویر هولانگیز ببندیم.
ز وقت گذر کردن اندیشه کن/ پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس/ ره رستگاری همین است و بس (فردوسی)
باز هم ببینید نیمایوشیج در قرن ۱۳ و ۱۴ که شرایط اجتماعی آمیخته است با دروغ و بدگویی، ریا و تزویر، حسادت و زیادهخواهی چگونه از هر رگ او ناله برمیخیزد؟
از پس پنجاه و اندی ز عمر/ ناله برمیخیزدم از هر رگی
کاش باز دور بودمی از هر کسی/ چادری و گوسفندی و سگی
در خاطرات عارف قزوینی ترانهسرا، شاعر و مبارز سیاسی وطنپرست در یکصد ساله پیش آمده است:
هروقت نزد او میرفتیم اگر تا صبح نزد او میماندیم او فقط سکوت میکرد و گاه به گاه میگفت: ای داد ای بیداد.
چه کج رفتاری ای چرخ/ چه بدکرداری است چرخ
سر کین داری ای چرخ/ نه دین داری نه آیین ای چرخ
گرچه ما تصنیفهای عارف قزوینی را با صدای او نداریم ولی زندهیاد استاد محمدرضا شجریان کلیه تصنیفهای او را خوانده است و هربار که لالهای بر زمین میغلتید به بانگ بلند میخواند:
از خون جوانان وطن لاله دمیده/ از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
دریغا که جای شجریان و همه عزیزانی که بیماری کرونا به کام مرگ کشانید در این بهار خالی است.
با تسلیت صمیمانه به همه خانوادههای داغدار، امیدوارم شما سالم بمانید و روح آنان در آرامش باد.
ای مردم عزیز:
من از زبان بزرگان ادب فارسی از قرن سوم تا کنون چندین مثال برای شما آوردم تا بگویم:
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت/ دایماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور
نمونههای گوناگون آوردم تا به شما بگویم:
به باور من بهترین گزینه در شرایط فوقالعاده پیچیده کنونی، پذیرش آگاهانه، صبوری و هوشیاری است تا بلکه بهار و زندگی را در رنج و زنجیر به سر نبریم.
این زندگی اکسیر دگر میخواهد/ این فلسفه تفسیر دگر میخواهد
با میخ نو و خشت کهن نو نشود/ این خانه که تعمیر دگر میخواهد
و شما ای مردم:
جهان یادگاریست و ما رفتنی/ به گیتی نماند بهجز مردمی
بیاییم دست در دستان یکدیگر، یکدیگر را دریابیم. هرکس با خبر است و میداند همسایهاش، بستگانش، همکار و هموطنش از نظر روحی و اقتصادی در چه حالی است و روزگار را چگونه به سر میبرد. بیش از این سخن گفتن بیهوده است.
جهان یادگاری است و ما رفتنی/ به گیتی نماند بهجز مردمی
بهارا از گل می آتشی ساز/ پلاسِ درد و غم در آتش انداز
بهارا زنده مانی زندگی بخش/ به فروردین ما فرخندگی بخش(ه.الف. سایه)
فدای شما- علیاکبر شکارچی
اسفند ۱۳۹۹»
منبع :خبرآنلاین
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: علی اکبر شکارچی غم و اندوه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۳۴۵۱۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوای خوشِ هزار دف؛ از کردستان تا سراسر ایران
درمورد موسیقی نواحی ایران هرقدر صحبت شود باز کم است. چون کمکاریها در این زمینه به حدی است که خیلی میتوان در این باره صحبت کرد. اما یکی از اتفاقات خوبی که در هفتههای گذشته رخ داد این بود که در شهر سنندج استان کردستان جشنواره دف نوازان با عنوان «هزار دف» در روستای پالنگان کردستان برگزار شد که از تمام ایران در این جشنواره حضور داشتند و نکته قابل توجه این است که کردستان به ویژه شهر سنندج؛ خطهی دفنوازی ایران است تا جایی که اقلیمی به شمار میآید که این ساز در هر خانهای دیده میشود و این موضوع نیز، در سراسر ایران گسترش پیدا کرده است و حضور دف در دیگر اقوام کشور هم، وجود دارد.
در پایتخت هم، افراد زیادی به آموزش و یادگیری دف میپردازند و اهمیت این ساز به حدی است که از آن در مراسمهای مختلف رسانه ای، محفلی، خانوادگی و رسمی استفاده میشود. از اینرو، گفته میشود که اجراهای خوب دفنوازی در جشنواره دفنوازان «هزار دف» انجام شده و در موسیقی نواحی ایران، اقدام ارزندهای بوده است.
محمّد طریقت، نوازنده دف و سنتور در برنامه «هفت اقلیم» رادیو فرهنگ درمورد جشنواره دفنوازی «هزار دف» در پالنگان کردستان اظهار کرد: بنده به عنوان نوازنده دف در این جشنواره دعوت شدم و در جریان آن، به صورت فراخوان از نوازندههای دف سراسر ایران دعوت شده بود تا در این جشنواره حضور داشته باشند و اگرچه کم و کاستیهایی وجود داشت و بخشی از آنها طبیعی است و در فضای مجازی به این موضوع اشاره شده بود ولی باید توجه کرد که دومین بار بود که به همت دوستداران فرهنگ و هنر کشور، این جشنواره دفنوازی برگزار شد و این جشنواره، اجتماعی از حضور پُرشور مردم هنر دوست سراسر ایران بود که از هر گروه سنی با همدلی و اتحاد خود سعی کردند پاسداشت فرهنگ، هنر و تاریخ ارزشمند به جای مانده از نیاکانمان را داشته باشند.
این نوازنده گفت: در مجموع، اینطور میتوانم از این جشنواره دفنوازی «هزار دف» پالنگان صحبت کنم و خیلی نمیتوان حواشی آن را نقد کرد چراکه برای دومین بار این جشنواره برگزار شد و اوایل هر کاری، یک سری نواقص و کاستیهایی وجود دارد و این مشکلات و کاستیها قابل اغماض هستند.
محمّد طریقت درمورد این که آیا جشنواره «هزار دف» رقابتی، تکنوازی و یا گروهنوازی بوده است؟ افزود: جشنواره دفنوازی به صورت گروهنوازی بود؛ به طوریکه دفنوازان تحت کنترل و رهبری یک سری از سرپرستان دفنوازی بودند.
خبرنگار: فاطیما میرزایی
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری موسیقی و هنرهای تجسمی